چالش بزرگ پستانداران دریایی؛ چرت زدن زیر آب
تاریخ انتشار: ۲۸ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۷۷۰۵۴۵
اگر یک پستاندار دریایی بخواهد بخوابد، خوابیدنش به این سادگی نیست که چشمهایش را بسته و به خواب ناز فرو برود؛ چرا که آنها به این نیاز دارند که برای تنفس به سطح آب بیایند. در عین حال باید این نکته را درنظر داشت که این جانوران نمیتوانند روی سطح آب شناور مانده و چرت بزنند؛ چرا که خطراتی مثل شکارچیان و همچنین از دست دادن حرارت بدنشان آنها را تهدید خواهد کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش خبرآنلاین، یک راهکار این است که آنها نیمی از مغزشان را در یک زمان مشخص خاموش میکنند. این نوع خواب، خواب تک نیمکرهای نامیده میشود و یکی از راههایی است که پستانداران دریایی مثل دلفینها میتوانند با بهرهگیری از آن در آبهای آزاد کمی استراحت کنند.
پاتریک میلر، زیست شناس دانشگاه سنت اندروز در این باره توضیح داده: «خواب تک نیمکرهای برای این حیوانات واقعا ارزشمند است؛ چرا که به آنها اجازه میدهد که در حالی که نیمی از مغزشان در خواب است، فعالیتشان را در سطح پائینی حفظ کنند.»
دلفینها بهترین پستانداران دریایی هستند که قابلیت خوابیدن به این سبک را دارند. اسکن مغزی دلفینهای در اسارت نشان میدهد که در شرایطی که یک نیمکره مغز آنها در خوابی عمیق و آرام است، نیمکره دیگر هوشیار است و بدین ترتیب آنها به معنای واقعی کلمه با یک چشم باز میخوابند. این سبک خوابیدن در آببازسانان (دستهای از پستانداران که شامل دلفین، نهنگ و گرازهای دریایی میشود)، رایج است؛ اما تنها مختص آنها نیست و بسیاری از گونههای پرندگان هم از خواب تک نیمکرهای استفاده میکنند که به آنها اجازه میدهد که در هنگام پرواز کردن چرت بزنند.
طبق گفته میلر، پرندگان و دلفینها، از تکنیک خواب نیمه مغزشان برای اهداف مختلفی استفاده میکنند. مثلا در یک دسته از پرندگان، بسیاری از آنها که خارج از گروه هستند، چشمی که به سمت دیگر است را برای محافظت از دسته باز نگه میدارند تا شکارچیان احتمالی را زیر ذرهبین داشته باشند؛ اما دلفینها برعکس این عمل میکنند و در هنگام خواب، چشمی را که رو به سمت گله است باز نگاه میدارند تا از هرگونه جدایی و فاصله احتمالی اجتناب کنند.
امابعید به نظر میرسد که همه آب باز سانان، توانایی خواب تک نیمکرهای را داشته باشند. برخی از آنها از خواب دو نیمکرهای بهره میبرند که در آن هر دو نیمکره مغز به خواب میرود؛ درست مشابه با انسانها و اکثر پستانداران دیگر.
میلر در این باره گفته: «اندازه گیری فعالیتهای مغز حیوانات در دریا، مثل نهنگ اسپرم، نهنگ آبی یا نهنگ عنبر که قادر به اسیر کردن آنها نیستیم بسیار دشوار است و در این موارد، بررسی سوابق رفتاری آنها بهترین شاخص برای بررسی رفتار خوابشان است.»
در موارد دیگر، محققان میتوانند برچسبهایی را روی حیوانات بچسبانند تا بر رفتار آنها نظارت داشته باشند. مطالعهای در سال ۲۰۰۸ توسط میلر انجام شد که طی آن برچسبهای مکشی به نهنگهای اسپرم متصل گردید. این برچسبها نشان دادند که این نهنگها در اقیانوسهای باز، خوابهای کوتاه مدتی دارند. نهنگها شیرجههای کم عمقی در زیر سطح آب انجام میدهند و سرعت شنا کردنشان را تا حد توقف کاهش میدهند و با تنبلی به سمت بالا حرکت میکنند. حرکت رو به بالای آنها، احتمالا به دلیل وجود روغن شناور معروف به اسپرماستی در سر آنهاست.
در هنگام خواب، غلافهای کامل نهنگها را میتوان درست زیر سطح اقیانوس دید. در طول این مدت، حیوانات کاملا بدون واکنش هستند و این حکایت از آن دارد که در خواب عمیقی فرو رفتهاند. البته این حیوانات فقط میتوانند برای بیست دقیقه زیر آب استراحت کنند و بعد از آن نیاز دارند تا به روی سطح آب آمده و تنفس کنند. زمانی که نهنگ، نفس گرفت، دوباره برای استراحت زیر آب میرود و ممکن است این رفتار را برای ۳.۵ ساعت ادامه دهد.
فوکهای فیل شمالی، نیز با هردو نیمکره مغزشان میخوابند و در دورههای مشابه کوتاهی چرت میزنند. در سال ۲۰۲۳ توسط جسیکا کندال بار، محقق فوق دکترا در موسسه اقیانوسشناسی اوشنگرافی، در دپارتمان دانشگاه کالیفرنیا، موفق شد تا برای اولین بار، فعالیت مغز یک پستاندار در دریا را نظاره کند. کندال بار و همکارانش دریافتند که فوکها به عمق ۳۰۰متری آب شیرجه میزنند و در آن نقطه، مغز آنها کند شده و وارد خواب REM (خواب حرکت سریع چشم) میشوند. فوکها زمانی که در فاز خواب REM هستند، وارونه میشوند و در حالتی که به خواب ادامه میدهند، به صورت دایرهای آرام میچرخند.
کندال بار در یک ویدیو در یوتیوب به توصیف این بررسی پرداخته و گفته: «فوکهایی که در اقیانوس میخوابند، در طول دوره خواب REM صد درصد وارونه میشوند و این بدان معناست که آنها هم دقیقا مثل ما انسانها، در زمان خواب REM فلج میشوند.»
به احتمال زیاد به دلیل ریسک شکار شدن، فوکها، کل زمان خواب خود در دریا را به حدود دو ساعت در روز محدود میکنند. طبق گفته محققان، بدین ترتیب آنها رقیب رکورددار کمترین میزان خواب در تمام پستانداران هستند که در حال حاضر با ۲ ساعت خواب در روز در اختیار فیل آفریقایی است.
منبع: فرارو
کلیدواژه: پستاندار چرت زدن قیمت طلا و ارز قیمت خودرو قیمت موبایل پستانداران دریایی دلفین ها برچسب ها نهنگ ها خواب REM فوک ها سطح آب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۷۷۰۵۴۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آدینه با داستان/ چی از آسمان افتاد؟!
داستان کوتاه
مریم رحمَنی
یک چیز سنگینی پرت شد توی حیاط. درست زیر پنجرهی اتاق خواب. از خواب پریدم و اولش فکر کردم خوابی دیدهام.مثل وقتهایی که خواب میبینم و بلافاصله بعد از بیدار شدن دنیای خواب و بیداری را نمیتوانم از هم تفکیک کنم.
پردهی پنجره را کنار زدم و توی تاریکی مطلق حیاط هیچ چیز ندیدم. بیاختیار دست کشیدم به تشک تخت و دستم که به جسم گرم جمشید خورد، بی که برگردم و نگاهش کنم، پتو را کشیدم تا زیر چانهام و سعی کردم دوباره بخوابم. چشمهایم بسته نمیشد و مدام تصویر مردی قوی هیکل میآمد جلوی چشمم که با نقاب مشکی و چاقوی تیز توی دستش بالای سر من و جمشيد ایستاده و... . هی چشمهایم را باز میکردم و سعی میکردم با تکان خوردن جمشيد را بیدار کنم، اما حالا بعد از گذشت یازده سال دیگر فهميده بودم این شکل خروپف کردن پشت سرش خواب عمیقی است که با این تکانها، حتی با افتادن احتمالا یک هیکل درشت مردانه توی حیاط نمیشود بیدارش کرد.
نور چراغ توی حیاط هی خاموش و روشن میشد و داشتم فکر میکردم کاش برای عوض کردنش بیشتر پافشاری کرده بودم یا لااقل خودم میرفتم یک لامپ میخریدم و خودم عوضش میکردم، حالا مگر عوض کردن یک لامپ چقدر کار دارد که من این چیزها را بیاندازم گردن جمشید و او هم هربار با گفتن جملهی "چقدر جدیدا حساس شدی"، از زیرش شانه خالی کند و مثلا بگوید فعلا که نور دارد!
لای پنجره باز بود و سوز تندی میآمد توی اتاق که برای هوای اردیبهشت ماه زیادی سرد بود. بالاپوشم را از روی پشتی صندلی برداشتم و انداختم روی دوشم.
برگهای درخت اکالیپتوس توی خیابان که نصفش کشیده شده بود توی حیاط خانهی ما، همینطور داشتند تکان میخوردند و یک صدای خشخش ریزی توی هوا میرقصید.
بوی دود سیگار از کنار بینیام رد شد و بیهوا سرم را بالا گرفتم و دنبال ماه توی آسمان گشتم. در هوای آلودهی مرکز شهر و وسط اینهمه شلوغی کمتر پیش میآید ماه را گوشهای از آسمان ببینم. با زن همسایهی طبقهی بالا که آمده بود دم پنجره و سیگار میکشید چشم تو چشم شدم. سرم را به علامت سلام تکان دادم و بالاپوشم را از دو طرف هی کشیدم فقط برای اینکه کاری کرده باشم. چون آنقدرها که تصور میکردم باد سردی نمیوزید.
-شما هم خوابتون نمیاد؟
- یه صدایی از توی حیاط شنیدم، اومدم پیاش!
همزمان گوش تیز کردم که صداهای اطرافم را بهخاطر بسپارم.
- من هیچ صدایی نشنیدم!
-مطمئنید؟ صدای وحشتناک افتادن یه چیزی از پشت بوم بود.
کلمهی پشت بام در لحظه روی زبانم چرخید وگرنه اصلا چه میدانستم آن "چیز" احتمالا سنگین از کجا افتاده روی زمين.
به شازده کوچولو فکر کردم و دوباره فکر کردم آن صدا برای شازده کوچولو بودن زیادی بزرگ بود.
زن گفت: چای یا قهوه میخورید؟
گفتم: این موقع شب نه! خوابم میپرد و تا صبح باید داستانسرایی کنم!
از حرف خودم خندیدم و گمان کردم حرف بامزهای زدهام، چهرهی بیتفاوت زن از آن فاصله و زیر نور کم رمق ماهی که اصلا نمیدانستم کجاست خندهام را جمع کرد و دوباره بالاپوشم را از دو طرف کشیدم به خودم.
زن گفت: شبها خیلی طولانیاند.
و دیدم که سیگار دیگری روشن کرد. روی نیمکت کهنهی وسط حیاط نشستم تا راحتتر بتوانم به حرفهایش گوش کنم. گردنم درد گرفته بود.
-شاید بهتر باشد از اول غروب دیگر چای یا قهوه نخورید!
-پس چکار کنم؟
- من و همسرم فیلم میبینیم. گاهی بازی میکنیم. منچ و مارپله.
دوباره خندیدم و دوباره خندهام را و بالاپوشم را جمع کردم.
- فیلمهای توی خیابان را هر روز میبینم. فیلم زندگی خودم را هرشب مرور میکنم. فیلم به چه کارم میآید.
داشت لابلای برگهای اکالیپتوس دنبال چیزی میگشت.
- ها... بیا... اومد بالاخره
-چی اومد؟
-ماه! خودتم داشتی دنبالش میگشتی.
از روی نیمکت بلند شدم و آمدم نزدیک ساختمان روی پنجهی پا و دیدمش. عینکم را نزده بودم و چیزی که میدیدم مجموعهای ابری از نور زرد بود. خب همین هم غنیمت بود. اینکه من درست نمیدیدمش دلیل بر درست نبودنش نبود.
-قشنگه.. نه؟
-خیلی
-فکر کن یه چیز گرد خیلی بزرگ وسط آسمون همینجور معلق وایساده، خود تو هم روی یه چیز گرد خیلی بزرگِ معلق وایسادی! اون تو رو نگاه میکنه، تو اونو.
صدای گوشخراش یک موتور سیکلت برای چند لحظه ارتباط کلامی ما را قطع کرد.
دستم را گذاشتم پشت گردنم و پرسیدم: شما صدای افتادن چیزی را از آسمان نشنیدید؟
- شاید شازده کوچولو بوده و با صدای بلندی خندید. آنقدر صدای خندهاش بلند شد که فکر کردم حتما جمشيد از خواب می پرد.
-برای صدای شازدهکوچولو زیادی بزرگ بود آخه
-گفتی قهوه نمیخوری؟
حتی منتظر جوابم نماند. پنجره را بست و چراغ را خاموش کرد.
یک برگ اکالیپتوس از روی زمين برداشتم و با دستم خردش کردم. بوی عجيبی دارد و هربار که همچین بوهایی به هم میخورد تصمیمهای عجیبی برای خانهداری میگیرم. مثلا اینکه چند برگ ازش بچینم و ببرم خانه و شبها دمنوشهای خوشمزه درست کنم. یا اینکه فردا عصر حتما کیک هویج درست میکنم و برای همسایهی طبقهی بالا میبرم و باهاش دوست میشوم. یا از این به بعد حتما توی قوری چای عناب میریزم.
برگها را از توی دستم ریختم کف حیاط.
توی آشپزخانه صدای سوت کتری بلند شد. جمشيد با قیافهی یک قاتل فراری نشسته بود پشت میز و یک صدای ممتد زشت را با جعبهی خالی کبریت در میآورد و هی زیر لب میگفت انگار یه دسته غاز وحشی حمله کردن تو اتاق خواب! صدای کشیده شدن پایهی صندلی از جایم پراند و جمشيد درست روی لبهی درگاهی آشپزخانه رویش را بهسمتم برگرداند و گفت: یادته گفته بودی وقتی بچه بودی یه دسته غاز وحشی از وسط کوچهتون رد شدن و تو ترسیدی؟
گفتم آره. اولینبار بود که یکی از بچههای کوچه داشت ماجرای قتل اميرکبير توی حمام فین رو تعریف میکرد.
- و تو فکر کردی قاتلهای امیرکبیر حمله کردن!
قهقهه زد و محکم خورد به در آشپزخانه. از صدای کوبیده شدن در به دیوار تکان سختی خوردم و پشت گردنم تیر کشید.
بعد خودش را جمع کرد و صورتش را جدی کرد و گفت:
-حق داشتی! حملهی غازهای وحشی خیلی ترسناکه!
قوطی نسکافه و جعبهی چای کیسهای کنار هم و هر دستم روی یکیشان.
یا باید چای میخوردم یا یک قهوهی فوری.